محل تبلیغات شما
این گزارش از سایت حقوق معلم و کارگر» برگرفته شده
 
حمایت ۴۲ نفر از وکلای دادگستری از اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه
 

حمایت ۴۲ نفر از وکلای دادگستری از اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه

به گزارش حقوق معلم و کارگر، ۴۲ نفر از وکلای دادگستری از خواسته های و اعتراضات صنفی کارگران نیشکر هفت تپه حمایت کردند، د ر بخشی از این نامه ی حمایتی نوشتند: ما وکلای دادگستری با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی ، کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی ی و ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین تجمعات مسالمت آمیزی به جهت مطالبه حقوق صنفی را امری قانونی دانسته و ضمن حمایت از مطالبه مسالمت آمیز حقوق قانونی کارگران ،از مسئولین نیز خواهان توجه و رفع مشکل این طبقه شریف هستیم.

متن نامه حمایتی این وکلا به شرح زیر است:

لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ

با توجه به نامگذاری سالهای اخیر تحت عنوان تولید و حمایت از کار و محصول داخلی ، بدون شک پایه و اساس پیشرفت صنعت ایران، نیروی کار و کارگران می باشند که با تامین نیازهای اولیه ایشان و رعایت حرمت و کرامت انسانی آنهاست که می توان به آینده روشنی امید داشت.
متاسفانه در سالیان اخیر این طبقه شریف و زحمتکش با بی مهری کارفرمایان و بعضا نهادهای دولتی مواجه شده و مدتهاست که در نتیجه سوء مدیریت، زیاده خواهی و عدم شفافیت مدیران ، حقوق اولیه کارگران تضییع گردیده و در بسیاری از موارد جهت دریافت حقوق ماهیانه و گذران زندگی روزمره دچار مشکل می باشند.
با توجه به عدم حل مشکلات ایشان در مواردی ناچار به تجمعاتی مسالمت آمیز گردیده تا بتوانند با جلب نظر مسئولین امر، راهی برای برون رفت از این مسائل بیابند و چنین تجمعاتی بدون هیچگونه جهت گیری ی بوده و کارگران که از بطن جامعه برخاسته اند هدفی جز بهره مندی از حقوق اولیه خویش ندارند.
ما وکلای دادگستری با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی ، کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی ی و ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین تجمعات مسالمت آمیزی به جهت مطالبه حقوق صنفی را امری قانونی دانسته و ضمن حمایت از مطالبه مسالمت آمیز حقوق قانونی کارگران ،از مسئولین نیز خواهان توجه و رفع مشکل این طبقه شریف هستیم.
۱-فرزانه زیلابی -کانون وکلای خوزستان-ش پروانه۹۳۶
۲-سید جمال الدین حیدری منش-کانون مرکز-ش پ۱۰۴۸۷
۳-شادی رصدی-کانون مرکز-ش پ ۱۱۱۲۵
۴-مریم صدیق انوری-کانون مرکز-ش پ۱۸۸۳۸
۵-حمیدرضا عبیری-مرکز مشاوران قوه قضاییه مشهد-ش پ۴۶۳۹۸
۶-منصور شکیبا-کانون خوزستان-ش پ ۳۹
۷-حسین زکی-کانون خوزستان-ش پ۱۸۴۳
۸-معصومه اورکی-کانون خوزستان-ش پ ۱۶۷۰
۹-رضا ممبینی-کانون خوزستان-ش پ۱۷۹۸
۱۰-حمید هروی-کانون خراسان-ش پ۲۲۵
۱۱-ایمان شالویی چهاربنیچه -کانون خوزستان- ش پ ۱۳۴۹
۱۲-ندااسدزاده-کانون خوزستان- ش پ ١٤٥٩
۱۳-سجاد چترسفيد -مركز وكلا و مشاوران قوه قضاييه استان خوزستان-ش پ ٢٥٢٥٩
۱۴-سیده مهتاب رحمانی -کانون خوزستان-ش پ ۱۴۸۲
۱۵-فرامرز امیری پور- کانون خوزستان -ش پ ۶۱۴
۱۶-حسین علی حاتمی- کانون خوزستان- ۱۰۸۶
۱۷-مهدی حسین پور -مرکز امور وکلا و مشاوران قوه قضاییه استان خوزستان -ش پ۲۲۳۸۱
۱۸-آزيتا شيرانى پور -كانون خوزستان- ش پ٣٢٧
۱۹-حمید محمدی- کانون خوزستان -ش پ۲۴۳
۲۰-یحیی منجزی – کانون خوزستان -ش پ ۷۷۱
۲۱-نرگس صیدال- کانون‌ خوزستان – ش پ۱۶۱۸
۲۲-فرامرز مولایی راد -کانون خوزستان -ش پ۱۳۶۷
۲۳-محمد مهدی سیاح منش -مرکز امور مشاوران سمنان-ش پ ۱۰۱۳
۲۴-ابراهیم پارسا مهر-کانون خوزستان-ش پ ۱۳۶۹
۲۵-حسین کوچک-کانون خوزستان-ش پ۱۴۳۶
۲۶-بابک بالیپور بابادی-کانون خوزستان-ش پ ۱۴۸۰
۲۷-محمدرضا طهماسبی فر- کانون خوزستان- ش پ ۱۴۲۷
۲۸-دلاور نوری موسی- کانون خوزستان- ش پ ۱۱۲۸
۲۹-روح اله کوزه گر- کانون خوزستان- ش پ ۱۴۰۵
۳۰-حافظ سواری-کانون خوزستان-ش پ ۱۴۸۱
۳۱-لیلا خسروی-کانون خوزستان-ش پ ۱۱۳۱
۳۲_ راضیه کربلایی پور – کانون خوزستان- ش پ ۱۸۶۳
۳۳-سعید قربانی بیرگانی-کانون خوزستان-ش پ ۱۷۳۸
۳۴-آيت عباسي -كانون خوزستان-ش پ۱۵۸۵
۳۵-کوروش ضرغامی-کانون خوزستان- ش پ ۱۸۹۰
۳۶-عظیم چعب فر _کانون خوزستان_ ش پ ۱۸۳۹
۳۷-اکرم پيروند بوري-كانون خوزستان-ش پ ١٨٨٥
۳۸-مریم پيروند موري-كانون خوزستان-ش پ١٩٦٦
۳۹-سودابه بویری پیانی -کانون خوزستان -ش پ۱۹۱۲
۴۰-محبوبه وحیدی-کانون خوزستان-ش پ ۱۸۳۴
۴۱-عنایت الله شریفی نژاد-کانون خوزستان-ش پ۱۸۰۲
۴۲-معصومه سلیمانی بابادی-کانون خوزستان-ش پ۱۷۹۴
یکشنبه ۲۷ ابان ۹۷

 

سلام دوستان
بیایید بی تعارف سخن بگوییم. نمی توان هم با غارتگران بود و هم با تولید کنندگان و زحمتکشان میهن. سال هاست با پا در میانی و دست بکاری عده ای، سرمایه های ملی میهن را می برند بین افرادی تقسیم می کنند که گذر زمان نشان داده این ها در گِرد گشتِ بیهوده ی مدیران پیشین اند و نه بیش.
پس آن هیاهو که ایران را با خصوصی سازی نجات می دهیم، در کجای کار(در این موارد خاص، نابکاری) قرار دارد؟
گذر زمان نشان داد که عملکرد ها یا دلسوزانه ولی کاملن اشتباه بود و یا عمدی در کار بود و هست که کمر اقتصاد این سر زمین دولا شده و در نتیجه بشکند. همین قیمت دیوانه وار ارز برای به هیچ بدل کردن پول ملی ایران عزیز، یک نمونه است از بسیاران. مگر جاسوس چکار می کند که آن همه ازش می گویند؟ می آید در جایی رخنه می کند و در آن بخش سر زمینی را به روز سیاه می نشانَد به نام خدمت، به نام دوست. نمونه ها فراوان است که از یک نقشه ی ویرانگر خبر می دهد. این خبر بد تقریبن در همه ی موارد مصداق دارد، و این همه نمی تواند اتفاقی و حتی اشتباه باشد.
پرسش: پس آن هیاهوی نجات” با خصوصی سازی در داخل و خارج از میهن چیست؟
و باز گذر زمان نشان داد که یک بازی کثیف ضد مردمی و ضد میهنی بود برای غارت بیشتر؛ غارتی بی دردسرتر. نمونه هایی وجود دارد که مو بر تن آدمی بر می خیزانَد، مثل نمونه ی هپکو، که مدیر جدیدش در خصوصی سازی نجات بخش” وام های هزاران میلیاردی دولتی را برده بود برای خود در جای دیگری سرمایه گذاری کرده بود – لطفن رجوع شود به گزارش آقای سراج در همان زمان. و یا آنطور که گفته می شود، مدیران غارتگر نیشکر هفت تپه، نزدیک به یک میلیارد دلار گرفته اند و غورت داده اند. در نمونه ای دیگر، وزیر دولت محترم آمده و با امضای خود قانونِ مقدس(تنفس جنگل ها») را که برای ایران خشکیده و نیمه خشکیده ارزش های بیشمار دارد و در ایران زمین بی سابقه است، نقض کرده. آقای علی ربیعی در روز جوابگویی در مجلس به امید اینکه غارتگران نجاتش دهند، سکوت کرد. بعد وقتی دید برای استفاده ی یک بار مصرف بوده، آمد و گفت: کارفرما می آوردند تا من امضا کنم و آن ها سهم خود بگیرند. و بعد از آن بود که سکوت کنندگان سودبرده به او به شدت حمله ور شدند. کمی دیرتر آمد و گفت در موردی به من پنجاه میلیارد رشوه پیشنهاد کردند و … که صدای بعضی چهره های رسمی را هم در آورد؛ چنانکه خبرنگاری در برنامه ای از صدا و سیما بدرستی پرسید: آقای علی ربیعی، پس دیروز چرا سکوت کردید؟! این ها را برای داستان گویی نمی نویسم، می نویسم تا بگویم، تا زمانی که اینگونه با ثروت های ملی میهن برخورد می شود، راه به جایی نمی برند؛ حتی اگر دوسد و بیش مفسد اقتصادی اعدام گردد.
پس چه باید کرد؟
در بابِ کارخانه ها و حتی کارگاه های ملی و دولتی، بهترین راه سپردن اداره ی امور است به خود کارگران(اگر قانون مزاحم است، قانون را به سود حقوق و منافع ملی میهن تغییر دهید). در این صورت شورای کارگران مسئولیت چرخاندن کارخانه های ملی را به عهده می گیرند و بجز تولید، مالیات را نیز تا ریال آخر می پردازند. مالیاتی که از سوی غارتگران صاحب کارخانه شده هرگز بطور کامل پرداخت نشد. لطفن حرف های مرا باور نکنید، بلکه بروید و خودتان تحقیق نمایید. چیزی که من هزاران کیلومتر دور از میهن می دانم، چطور شما مسئولین محترم از آن بی خبرید؟! آیا باور کنم که بی خبرید؟ باری، سپردن کارخانه به دلسوزترین ها یعنی کارگران، ستونی می گردد برای استواری کار و تولید، و هم ها و غارتگران را از محیط های تولیدی دور می سازد. طبیعی است برای اینکه همه چیز دقیق و درست انجام گیرد؛ گروهی متخصص حرفه ای(دولتی و یا غیر دولتی) ناظر بر کار و در آمد کارخانه می شوند و بدین صورت دست کسانی که ایران را سر زمینی تسخیر شده به حساب می آورند، کوتاه می گردد. مسئولیت امور را به شورای کارگران سپردن، از بسیاری از خرج های جانبی نیز جلوگیری می نماید که احتیاجی به بر شمردن نیست.
طبیعی است وقتی که ی ها و طیب نیا ها دارند بر می گردند، این پیشنهاد میهن دوستانه ی من، خوابی خوش را می ماند. ولی به یاد داشته باشیم که به غیر از این در این لحظه ی خطیر و پر خطر هیچ راهِ چاره دیگری نیست. یعنی همان داستان گِرد گَشت»* است و بعد برای فریب مردم، طلبکار شدن و رو به جلو گریختن. نمونه ی بارزش در همین اواخر اطلاعیه ی جناب ی وزیر بود در روز استعفا.
وظیفه ی من گفتن بود؛ باقی را خود دانید.
در ضمن جریاناتی کاملن مشکوک برای مسیر عوض کردن دست به کار هایی می زنند که فقط هزینه سازی است. حتی بار ها پیش آمده بعد از چندین سال همان نشدنی ها را در یک روزی شدنی اعلام نمودند. پس آن زمان که می گفتند کفر است و ناشدنی، داستان چه بود؟
این افراد به هر قیمتی سودجو در این نزدیک به چهل سال نیک دریافته اند که اگر بخواهند علیه مردم مظلوم ایران خرابکاری و نابکاری کنند، بهترین کار لباس حکومت و مذهب را دروغکی پوشیدن است. این ها تا به حال ضرر های هنگفت در مسیر خرابکاری به منافع ملی میهن غارت شده ی ما زده اند. لطفن خوب دقت نمایید، جنایت را کسانی کرده اند که در هفت تپه به اصطلاح خصوصی سازی و در نتیجه ی های بسیار کلان نموده اند؛ ولی برای رد گم کردن، و گمراه نمودن مردم و حتی بخشی از حکومت که به ی و ریا و رشوه تن در نداده، می آیند کارگری که کار کرده و طلب دارد را دستگیر می کنند! کارگری که زن و بچه اش گرسنه است؛ گدایی نمی کند، حقوق خود را می خواهد، دستگیر می شود تا جنایتکاران غارتگر شادمان گردند. حکومتگر در ایران نه در حرف بلکه در عمل یکبار برای همیشه باید بگوید، که با ظالمان و کاخ نشینان(یک شبه کاخ نشین شدگان) است و یا با کوخ نشینان بی چیز و زحمتکش که حقوق اندک ماهیانه ی خود را گاه سال به سال دریافت نمی کنند.
به کودک، به زن، به زیبایی قسم گاه پیش آمده دنده های بیرون زده ی کودکان گرسنه ی یمنی را به یاد آورده ام و غذا برایم زهر شده.
پرسش: آیا هنگام خوردن غذا های لذیذ و جورواجور، حکومتگران میهن ما، به یاد کودکان گرسنه ی کارگران و دیگر زحمتکشان میهن افتاده اند؟
فورن کارگران دستگیر شده را آزاد کنید و جنایتکارانی که این هزینه را برای میهن غارت شده تراشیده اند را محاکمه نمایید و حقوق کارگران را پس بگیرید؛ و اگر ان نابکار غورت داده اند چنان، که دیگر پس گرفتنی نیست، دولت باید موظف شود، همه ی حقوق و خسارات کارگران رنجدیده را تا ریال آخر بپردازد و هم از آن ها عذر خواهی نماید.
زرنگبازی و کی بود؟ کی بود؟ من نبودم. دیگه کاربرد نداره. بیایید به یاد آوریم آن ضرب المثل را که می گوید، دروغ به راه افتاد ولی به منزل نرسید»
کوتاه: تا چشمه ها پر آب و لارستان شود – برخیز کاری کن که کارستان شود.1

در ضمن اگر اسم کسانی را در متن آورده ام، بخاطر دیدگاه های خاص آن هاست، که به نظر من در آن ها برای ایران عزیز ما جز ضرر و گِرد گشت» نیست؛ وگرنه من اینجا با کسی دعوای شخصی ندارم.

و نکته ای بسیار مهم: سازمان خصوصی سازی در بسیاری موارد دست به کار هایی زده که پذیرفتنی نیست؛ زیرا چو نیک بنگری عملن به حرکاتی ضد میهنی بدل شده؛ مثل حراج زدن زمین های کشت و صنعت مغان، و . این ها سرمایه های ملی میهن است؛ از آنِ همه ی مردم است؛ پس فورن باید از فرصت طلبان و باندبازان پس گرفته شود و به شکل شورایی و زیر نظر دولت یا متخصصین ویژه اداره گردد. همین دیروز گزارشی تکان دهنده خواندم که باور کردنی نیست. در آن گزارش از جمله آمده بود که به قیمتی بسیار ارزان در واقع زمین های کشت و صنعت ملی مغان را که مال همه ی مردم است به افرادی تقریبن هدیه کرده اند. و از این دست ندانمکاری که باعث ایجاد مشکلات فراوان گشته، در مناطق دیگر مثل لرستان و . نیز دیده می شود. حتمن به یاد دارید وقتی خبرنگار از آقای سراج می پرسد: مانند هپکو» باز داریم؟ ایشان جواب می دهد: متأسفانه از این دست فراوان است(نقل به مضمون). ولی پیوسته یعنی ناگسسته می بینیم که بعضی مسئولین محترم خود را به آن راه زده همچنان برای آن مایه ی ویرانی و شرمساری تبلیغ می کنند!

شما چکاره اید که اموال هشتاد میلیون را به یک نفر و یا چند نفر هدیه می کنید!؟ آیا از صاحبان آن اموال یعنی مردم غارت شده ی ایران پرسیدید و هدیه کردید؟ یا اینکه مردم را صغیر به حساب آوردید و برایشان تصمیم گرفتید؟

سلام دوستان
امروز در بخش پایانی مقاله، توضیحاتی لازم از جمله این فراز را افزودم: سازمان خصوصی سازی که ضرر های هنگفت و جبران ناپذیری به کشور زده و باعث جلوگیری از تولید ملی سود آور و ایجاد مشکلات فراوان اقتصادی - اجتماعی در جامعه شده است، باید فورن منحل شود و بجایش سازمان دفاع از اموال عمومی» تشکیل گردد برای پس گرفتن ثروت های ملی غارت شده و هم محافظت از آن ها در آینده. امروز به نعل و میخ زدن، بیشک چاره ی کار نیست، بلکه در مسیر ویرانی فردا خواهد بود. پس باید فورن اقداماتی واقعن میهن دوستانه و دلسوزانه و بسیار جدی صورت پذیرد؛ وگرنه زود یا دیر اقتصاد میهن به بُن بست حتمی می رسد. ایران امروز به حضور فعال سازمان میهنی دفاع از اموال عمومی» احتیاج فوری دارد. سازمان خصوصی سازی عملن سازمانی ضد میهنی شده است. آیا با همین هدف یواشکی تشکیل شده؟ یا صادقانه عامل ایجاد این همه مشکلات گشته؟ نمی دانم؛ ولی آنجه مسلم است، این سازمان دارد ثروت های ملی را حراج می زند و در عمل جامعه ی ایران را به بُن بست و آشوب می کشانَد. پرونده سازی برای کارگران کار کرده و حقوق نگرفته راه به جایی نمی برد. یک نمونه از ندانمکاری های بیشمار سازمان خصوصی سازی: نیشکر هفت تپه را بردند و دادند به دست دو فرد شارلاتان ضد میهنی(این سخن من نیست، گذر زمان این را به اثبات رساند) + امکانات اقتصادی و وام های هنگفت از جیب مردم بیچاره ی ایران، و حالا هم دست بردار نیستند و همچنان زور می زنند و زور می گویند!

چرا؟

زیرا اگر بگویند اشتباه کردیم، باید جوابگوی اشتباهات بیشمار خود باشند؛ و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.»

جنبش پاکیزه خوی تالش

در این لحظه ی خطیرِ پر خطر، ایران به یک جنبش پاکیزه خوی سراسری احتیاج دارد که ی بیت المال، فساد، غارت ثروت های ملی از جمله غارت جنگل ها، قاچاق، دادن و ستاندن رشوه و ریاکاری را بزرگترین ننگ بداند.

فرزندان شریف ایران زمین، در هیچ حالی رشوه ندهید و نستانید؛ در طی سالیانی دراز به این نتیجه رسیده ام که بزرگترین عامل فساد در سر زمین غارت شده ی ما، دادن و گرفتن رشوه است؛ وگرنه سیاهکار نابکاران مفسد آنگونه رونق نمی یافت. برای سخن خود دلایل کافی دارم که می تواند متن مقاله ای بسیار بلند گردد؛ پس بمانَد. در ضمن لازم است در بازجویی ها از جنایتکاران اقتصادی، پیوسته این پرسش تکرار شود: به چه کسانی رشوه دادید؟»

 

1 - لار = ذخیره گاهِ پله پله ای چوبی چشمه های ییلاقی. لار = لا + ر = لا شده، یک لا گشته؛ درون تراش شده، و یا درون و برون تراش شده. با همین منطق تالش ها به گلیم در برابر قالی ضخیم لا» می گویند؛ یعنی یک لا، بی پرز، نازک.

نکته: بسیاری از واژگان در زبان های ایرانی همین ویژگی را دارند. یعنی واژه است + حرفی، که از کنشی خبر می دهد، مثل چوب. در حالی که اصلِ واژه چو» است. و چوب چیزی ست که از جنس چو باشد. در تالشی هنوز همان اصل واژه یعنی چو» بکار می رود. در واژگان کهن ایرانی در ایران و سیبیر(سیبری) نیز همین تلفظ تالشی حاکم است؛ مثل واژه ی مرکب تالشی چوگان»، که اگر به فارسی برگردانیم، می شود چوبگان. هنوز در سیبیر خانه های مخروطی مردمان شمال زمین، چوم» و چوک» نامیده می شود. چوم عبارت است از سه چوی اصلی، با نزدیک به بیست چوی فرعی + روپوشی از پوست گوزن شمالی.2 واژه ی تالشی شَلّاش = سرخس، نیز در زبان روسی به همین معنی بکار می رود(شَلّاش = تک خانه ای دور افتاده؛ خانه ی جنگلی، کلبه و .)؛ زیرا خانه های اولیه ی بشر، جایگاهی بود با سر پناهی که می توانست از جمله با شَلّاش = سرخس، پوشانده شود. چوم تالشی، واژه ای ست مثل واژه ی تالشی کولّ = کوه ل(دوش، کتف - آنچه بر آمده یعنی کوه مانند است). در تالشی مانند بسیاری از زبان های کهن ایرانی، تلفظِ ها»ی ملفوظ وجود ندارد. یعنی کوه، کو، است، و راه، را، شاه، شا و . چوب = چو + ب، واژه ای است مثلِ گَب = گَه + ب = از دهان بر آمده. گَه = دهان. هنوز بخش بزرگی از مردم تالش به دهان گَه می گویند. یعنی در واقع واژه های چوب و گَب، مرکب می باشند.

راستی، چرا شاه در تالشی و دیگر زبان های کهن ایرانی شا، تلفظ و نوشته می شود؟ زیرا اصل واژه همان شا» می باشد، که بعد ها ها»ی ملفوظ پذیرفته. شا» تلفظ کهن و صرف شده ی آن واژه است. شا یعنی می تواند = توانا. و آن مشتق(گَل آوَز) شده از بُندار شاتِن»(تالشی) = توانستن.

شاتِن

شام، شای، شا(می تواند - سوم شخص مفرد)

شایَم، شایَه، شان

در ضمن در تالشی و بعضی زبان های دیگر ایرانی، کهن ترین تلفظ پادشاه، پاشا» است. پاشا، اسم مرد است در تالش زمین. پاشا خَیری(خَیری پسر پاشا) یکی از آواز خوانان برجسته ی مردمی تالش است؛ عمر پر افتخارش دراز باد! هنوز آهنگ صدای کم نظریش در گوش من است چنان، که گویی همین دیروز شنیده ام. گاه که در ماسال زیبا گشت و گذار می کنم، از آن دست آوازی سر می دهم که باید شنید؛ در واژه نگنجد.

شکی ندارم که نابود کنندگان این زبان مادر و رازدار تاریخ که حتی اغلب نامواژه های زبان های اروپایی و سیبیرِ کهن در آن بُن دارند، اگر روزی دریابند چه کرده اند، هرگز خود را نخواهند بخشید.

* خود نیز واژه و اصطلاح می سازم؛ یکی از کار های من است. ولی اصطلاح زیبای گِرد گشت» = دور خود گشتن، در مسیر دایره ای گشتن، از آنِ من نیست.

 

2 - و این هم عکس چوم یا چوک در سیبیر، که عبارت است از تعدادی چو»ی راست و روپوشی از پوست گوزن شمالی. آن لوله که در وسط نوک چو» ها دیده می شود، لوله ی بخاری فی هیزمی است.

پرسش: چرا چوم و چوک؟

زیرا چوم، یعنی خانه ی من. مثلِ برام، دَدَم، نَنَم و . - برادرم، پدرم، مادرم. و چوک(خلاصه)، یعنی چُو کَه = چُواَ کَه = خانه ی چوبی. کَه(تالشی) = خانه. در ضمن واژه های جهانی کَبین، کَبینت و . نیز در همین کَه ی ایرانی بُن دارند. از جمله، دَرَه کَه(واقع در تهران، به معنی تک خانه ای که در دل دره قرار دارد. دره که، نامواژه ای ست مثل سُومَه سرا، خوشابَر، وسکَه - وسی کَه، ضیابَر یا زیابَر و .)، اَلَسکَه(آلاسکا - تلفظ کمی دِگر شده)، کَمچَتکَه(شبه جزیره ی کَمچتکَه، در سیبیر)، کَنَدَه(کانادا - تلفظ کمی دِگر شده)، لُودکَه(لُودکا - تلفظی کمی دِگر شده در گیلان زمین ما. این واژه ی حالا گیلانی هم شده، مانند ویدرَه، کران(فقط در اَنزَلی)، سماور، بانکَه، و . از زبان روسی گرفته شده. لودکَه = قایق(ترکی)، همچون کَچَه(تالشی) = قاشق(ترکی)، و . بُن در تالشی دارند. و از این دست بسیار نیست، بیشمار است.* کَچَه» یعنی خانه ی کوچک؛ منظور گودی قاشق است که خانه ی غذا و . می گردد. لقمه ای از غذا و . در آن جای می گیرد.

 

* از سه رود عظیم سیبیرِ کهن که گویی نصف جهان است، نام دو رود تالشی و ایرانی است. لِه نَه» و آب». لِه یا لی در تالشی یعنی نی. مثل نام تالشی اَنژَلِه یا اَنژَلی = اَنزَلِه و اَنزَلی - در نامواژه های امروزی تالش زمین، نمونه از این دست بسیار است. پیران قدیم ماسالی به اَنزَلی، اَنزَلِه نیز می گفتند. به یاد دارم زنده یاد مادر بزرگ پدری من و یکی از پیران ماسالی، زنده یاد عمو خَیلَر پورسلطان لیپایی، آنگونه تلفظ می کردند. لِه نَه»، یعنی نهنده ی نی، رودی که در کرانه هایش نی تولید می کند؛ برجای می نهند. لِه نَه، واژه ای ست مثل گَزنَه = نهنده ی گَز بر تن آدمی.

نابود کنندگان این زبان، این رازدار تاریخ، این ثروت ملی هنگفت ایرانی، هرگز از سوی ایران دوستان و فرهنگ دوستان جهان بخشیده نخواهند شد.

 

حال ممکن است شکارچی ها بگویند: این ها که چکمه، دستکش، لباس و هم چادر روی چوم شان از پوست گوزن است، پس ما چرا نمی توانیم گوزن شکار کنیم.

جواب: آن ها گله دارند؛ هر خانواده ای از ده ها تا سد ها و گاه هزاران گوزن دارد؛ شغل شان گله داری گوزن است. در نتیجه گوشت مصرفی شان هم از گوزن های خودشان است. بیشتر وسایل شان از گوزن است؛ از جمله رَسن یا رسَند، که از پوست تار تار شده ی گوزن بافته می شود که طنابی بسیار مقاوم است حتی در سرمای بسیار شدید. چکمه، پالتو، کیف و . و هَزار نقش رویشان نیز از پوست گوزن و تکه های پوست گوزن است. مردمان کهن فرهنگ سیبیر یکی از زیباترین نقش کاران جهان اند روی لباس و . در ضمن بعضی تالش ها در قدیم گوزنداری می کردند. خود واژه ی گَوَزن» نیز تالشی است؛ گَ وَ ژَن = گَ وَ زَن = حیوانی که با گَه(دهان) صدای وَه در می آوَرَد. منظور صدای گوزن های نر است در هنگام جفتگیری.

برای بزرگ کردن، لطفن روی عکس کلیک کنید.

و این هم فیلمی که گواهی ست برای سخنم و احتیاج چندانی به ترجمه ندارد.

Эены. 200 лет одиночеста | Редкие люди

چوگان(تالشی) = چوبگان(برگردان به فارسی)

«من بچه هفت تپه ام، گرسنه ایم گرسنه»2

«من بچه هفت تپه ام، گرسنه ایم گرسنه»

ی ,ش ,های ,خوزستان ,کانون ,ها ,خوزستان ش ,کانون خوزستان ,ش پ ,را به ,و در ,بابادی کانون خوزستان ,ایجاد مشکلات فراوان ,حقوق قانونی کارگران ,امری قانونی دانسته

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها